؟؟؟؟


خدایا من تا کی باید از آدمهای بی فکر بکشم ؟؟؟

 شانزده هزار کیلومتر کم بود عزیز دلم برای فرار از دست این جور افراد که صاف اینجام کردی تو پاچه مون ؟؟؟؟؟؟ 

تجربه زهرمار


دیروز رفتم دانشگاه اوکلند 

برای شرکت تو برنامه ای که برای دانشجویان رشته های مهندسی شیمی و برق و مکانیک و.... بود. 

برنامه مختص دانشجوهای دانشگاه بود یا اونایی که تازه فارغ التحصیل شدن، ولی من هم بنا به دلایلی رفتم. 

مصداق آدم غلط ،جای غلط ،زمان غلط شد ...

البته که کاملا برام قابل پیش بینی بود، ولی بنا به دلایلی رفته بودم.

هجوم این همه حس منفی و بد و تنفر رو مدتها بود تجربه نکرده بودم

بارون ،گریه ،پیاده روی ، هوای خنک و تنفر ....

خوشبختانه گپ و گفت مجازی با دوستی  مسیر ذهن رو تا حد زیادی منحرف کرد از این همهههه حس ناخوشایند 

خوشحال شدم از خوشحالیش ... 

  


خوشبخت بشی ...


جای خالی حسهایی که باید باشن و نیستن ، عمیقه و تاریک و سرد. 

گو اینکه شاید حتی سالها هم از وجودشون بی خبر باشی  ( از وجود اون حفره های خالی ) ولی یه وقتی که رو میان آزار دهنده می شن ، تلخ و دوست نداشتنی. 

در اون ایام خوش کودکی و نوجوانی  تصور می کردی که تمام حس و اقدامت در شب عروسیش بشه یک تماس تلفنی سرد و شاید از سر ادب ،بی هیچ خوشحالی ،بی هیچ هیجان و بی هیچ حسی خاص ؟؟

محال بود، غیر ممکن بود چنین تصوری .

 روزگار همینه ، چیزی که روزی و روزگاری تصورش هم میتونست از هیجان انگیزترین اتفاقات زندگیت باشه ، برات میشه انگاری خبر عروسی قوم و خویشی دور که فقط یه ایشالله به سلامتی میاره سر زبونت و همین ...

دوست ندارم این جاهای خالیِ سرد و عمیق رو...

ولی هستن ،به وجود آورده شدن ، قابل ترمیم هم نیستن ،که اگر باشن هم میل و رقبتی در جان من نیست برای رفو ، برای پر کردن جاهای خالی ، برای چراغ انداختن در تاریکی ...


همین


به اندازه تمام دنیا دلم گرفته ...


بعد صحبت با ع و اتفاقِ کاری که براش افتاده .بعد صحبت با ر و مادرش و دیدن این همه دور شدن ،دور بودن حسی ، بعد در جریان موقعیت ن قرار گرفتن که اگر سالها قبل کسی پیش بینیش می کرد می گفتیم چی زدی که این تصورات اومده تو ذهنت بس که نمی خوره این وضعیت الانش بهش  ؟  بعد تمام  اتفاقات دیروز...

نوشته های در وقت عصبانیت !!!


رفتار * اغلب نوجوون ها و تازه جوونهای !! اینجا  ،یعنی از سن و سال دبیرستانی های ما تا سال  دوم ،سوم دانشگاه بلکم یه نموره هم بیشتر .بلانسبت عین گاو می مونه 

همین ... 

*بهتره نگم رفتار بگم برخورد اول