ارگِن

چندهفته پیش ،آخر هفته کنسرتی در یکی از سالنهای مرکز شهر اجرا میشد که ما هم برای تجربه کردن به دو تا از دوستان پیوستیم.

از آنجایی که ساز ارگِن بود و آهنگها هم کلاسیک ،میانگین سن ، جدا از ما چهار نفر، شصت هفتاد سال به بالا بود. 

نکته جالب این بود که از بدو ورود به این کشور تا آن روز این همه نیوزیلندی یک جا ندیده بودیم !! ظاهرا برنامه ،مورد علاقه ملیتهای دیگر نبود. 

نکته جالب دیگر شنیدن و دیدن این ساز بود ،سازی عظیم که بسته به نوع آهنگی که با آن نواخته میشود می توان دوستش داشت و به آرامش رسید و یا میشود که به مرز جنون رسید (هر دو حس را آن روز تجربه کردم )

----------

کمی زود رسیدیم و روی چند صندلی موجود در ورودی نشستیم ،گروه اولی که بعد از ما آمدند چند خانوم و آقای مسن بودند با موهای سفید و لباسهای مرتب 

و حالا ما ماندیم که چه کار کنیم ،آیا صندلی هایمان را بهشان تعارف کنیم یا نه !!

اینجا جا دادن به افراد مسن خیلی متداول نیست و شاید در مواقعی برایشان برخورنده باشد ،در اکثر موارد هم افرادی که فقط ظاهرشان مسن است از لحاظ توان بدنی  و روحیه شما را قورت میدهند !!

ولی خوب فرهنگ ما و این احتمال در تضاد بودند و آخر سر به نتیجه رسیدیم که مستقیم چیزی نگوییم و فقط بلند بشویم ،همین کار را هم کردیم و رفتیم مثلا سراغ بروشورهای روی میزِ رو برو ، جمع مزبور هم به سمت صندلیها رفتند و یک آقای گوگولی مو سفید هم از بینشان سمت ما که خودمان را به آن راه زده بودیم آمد و گفت 

...You didn't have to do that 

که این تعارفی است که وقتی کاری برایشان انجام می دهی استفاده می کنن مثل چرا زحمت کشیدی یا  بابا چه کاری بود آخۀ ما 

 گفتم نه اشکالی نداره و ما خیلی وقت بود نشسته بودیم ....


خلاصه سر این جریان بود که ما کنار میز مزبور که یکی دو  متری با در ورودی سالن فاصله داشت ایستادیم و گرم صحبت شدیم که یهو دوستمان گفت فقط پشت سرتان را نگاه کنید!!

صفی طولانی از آدمهایی با موهای سفید که برای کنسرت آمده بودند و فکر کرده بودند که ما نفرات اول صف ورود به سالن هستیم و پشت سرمان ایستاده بودند 

در حالی که واقعا کیف کردیم از این همه ادب  ، به در ورودی نزدیکتر شدیم که بندگان خدا در آخر صف از خیابان وارد ساختمان بشوند...

همین طوری

یکی از کاربردهای متداول  چراغ نور بالای اتوموبیل در ایران  برو کنار دارم میام ،برو کنار بزار رد بشم و گاهی هم جایگزین شدن برای دشنامی  است که باید به راننده ای داده بشود و شرایطش نیست 

اینجا اما کاربرد نور بالا زدن برای لحظه ای کوتاه، اجازه عبور به ماشینی است که قانونا حق تقدم با او نیست  

یعنی مثلا شما می خواهید به راست بپیچید و ماشینی هم دارد از مقابل می آید که خوب حق تقدم با اوست ولی وقتی راننده آن ماشین میبیند که کمی جلوتر در مسیرش ترافیک است و راه بسته، می ایستد و برای اینکه تکلیف شما را روشن کند چراغ می زند. 

حالا نوبت شماست که تشکر کنید، در این مثال بنا به زاویه ایجاد شده برای شما در حال پیچش به راست ،کافیست دست خود را بالا بیاورید و خلاص 

مورد دیگری که در خیابانهای فرعی  این مملکت کاربردی است راه دادنِ یک راننده به راننده ای است که از روبرو می آید چرا که خیابان باریک است و هر دو نمی توانند از کنار هم رد بشوند ،بنابر این یکی باید به آن دیگری راه بدهد.

 در این حالت بالا بردن چهار انگشت دست راست در حالی که هنوز شَست روی فرمان است مراتب تشکر و قدردانی را می رساند .

حالت دیگر وقتی است که راننده ای که به او راه داده شده جلوتر از شما قرار می گیرد که در این صورت بنا به شرایط می توانید دست چپ را بلند کنید که راننده پشت سر ببیند یا فلاشر ماشین را برای مدت کوتاهی روشن کنید ، یکی از دلخوشیهای خود اینجانب فلاشرهایی است که اتوبوسها  وقتی که میلم میکشد و بهشان راه می دهم،برایم می زنند 

حالا بنابر مهم بودن این  مراسم سپاسگزاری، وسیله ای درست شده که طبق تبلیغات تلویزیون به زودی در پمپ بنزینهای BP عرضه خواهد شد و هر وقت در موقعیت آخرِ گفته شده در پاراگرافهای بالا قرار گرفتید دکمه ای را میزنید و یک چراغ تشکر روی شیشه عقب روشن می شود .


تبلیغ این وسیله،تبلیغ شیرینی است ،یک راننده ماشین باری که  باید از مسیر فرعی وارد مسیر اصلی بشود و منتظر بماند که کسی راه بدهد ، وقتی که راه را گرفت سوت میزند و سگش مقوایی  که رویش نوشته thank you را به راننده پشت سر نشان می دهد تا این که بالاخره این بیلبیلک جدید را می خرد و سگ زبان بسته از این وظیفه معاف میشود ....

https://www.youtube.com/watch?v=RIHsXM14oRw

سالهای آخری که ایران بودم شروع کردم به تفکیک زباله ، کاغذ ،قوطی های فلزی و ظروف پلاستیکی قابل بازیافت را جدا می گذاشتم

خوشبختانه محل جمع آوری ضایعاتِ قابل بازیافت فاصله زیادی تا خانه نداشت و با جمع شدنشان سرگردان نمیشدم که باید کجا ببرمشان 

کنارگذاشتن  باقی مانده یا دور ریزِ مواد غذایی  برای گربه های محل هم اگر چه با نیت دیگری بود  ولی نتیجۀ موازیش  قدمی بود برای کمتر آلوده کردن محیط زیست 

عادت دادن خودم به کنترل باز ماندن شیر آب در حین ظرف شستن و حمام کردن هم قدم مثبتی بود 

اینجا در این سرزمین با همراه بودن اکثریت مردم ،دولت ،سازمانها ...انگیزه و اطلاع در زمینۀ تلاش برای حذف عادات و رفتارهای ضرر رسان به طبیعت و محیط زیست بیشتر و عمل کردن به آنها راحت تر می شود. 

سال اولی که اینجا آمده بودم ،حجم پلاستیکهای غیر قابل بازیافت یا همان کیسه های خرید در سوپرمارکتها برایم وحشتناک بود و متعجب بودم که این همه پلاستیک در این کشور ؟؟ 

البته خیلی ها هم همان موقع ( و خود ما زمانی که امکانش فراهم شد ) از کیفهای پارچه ای یا کارتن به جای پلاستیک استفاده می کردند ولی در مقابل ،افرادی که از کیسه های پلاستیکی استفاده می کردنددر کل بیشتر بود.

تا اینکه خوشبختانه بحث پایین آوردن مصرف پلاستیک داغ تر و داغ تر شد و الان چندین ماه است که کیسه پلاستیکی از تمام سوپر مارکتها و اغلب فروشگاهها جمع شده است. 

حالا هر کس می داند که باید همراه خودش جعبه یا کیفی داشته باشد برای گذاشتن اقلام خریداری شده .

قدم بعدی حذف ظروف یک بار مصرف در قسمت میوه و سبزی  و بخشی از سوپر مارکتها است که اینجا به آن دِلی (Deli) می گویند و جایی است که  غذای آماده ،سالاد ،...فروخته میشود. 

چند وقت پیش یکی از سوپرمارکتهای زنجیره ای بزرگ اعلام کرد که در حال آماده کردن شرایطی است  که مشتریان بتوانند از ظروف خودشان برای خرید مواد غذایی استفاده کنند و این یعنی حذف شدن بخش عظیمی از مواد غیر قابل بازیافت...


واقعیت این است که ما انسانهای به اصطلاح اشرف مخلوقات به معنای واقعی کلمه کره زمین را به گند کشیده ایم و موجودات بی زبان دیگر را قربانی ندانم کاریهای خود کرده ایم ولی هر کدام از ما شاید بتوانیم قدم کوچکی در بدتر نکردن اوضاع برداریم 


من برای خرید سوپر مارکت از کیف های پارچه ای استفاده می کنم .

برای حذف پلاستیکی که هنوز در قسمت میوه و سبزیجات استفاده می شود تعدادی کیف توری که جای کمی می گیرد سفارش داده ام.

خوشبختانه در مورد شیشه ،فلز و پلاستیکهای قابل بازیافت اینجا هر خانه ای از طرف جایی شبیه به شهرداری سطل بزرگی دریافت می کند و این جور اقلام هر دو هفته یک بار طبق زمانبندی تغیین شده برای هر محل،  جمع آوری می شود. 

پلاستیکهای غیر قابل بازیافت را هم من جمع می کردم و به مکانهایی که آنها را تحویل می گرفتند می بردم . متاسفانه چندین ماه پیش این جایگاه ها جمع شدند و علت هم این بود که دیگر کشور چین که قبلا این پلاستیکها را می خرید سیاستش را در این زمینه تغییر داد و خرید پلاستیک را متوقف کرد.

اما حدود یک ماه است که اعلام شد در چندین شهر از جمله اوکلند دوباره این پلاستیکهارا میشود تحویل داد چرا که شخصی از گرانول کردن آنها و مخلوطشان با بطریهای پلاستیکی شیر، نرده هایی میسازد که می تواند جایگزین نرده های چوبی در مزارع و مراتع بشود.

برای کشیدن روی مواد غذایی هم به جای سلفون، تعدادی کیسه با سایزهای مختلف گرفته ام که البته میشود این کیسه هارا در خانه هم درست کرد.

beeswax wraps هم جایگزین بسیار خوبی است که فعلا این جا قیمتش بالا است.

می شود تا آنجا که مقدور است مواد غذایی با بسته بندی کاغذی یا داخل ظروف شیشه ای  را جایگزین بسته بندی پلاستیکی کرد. 

از دور ریختن موادغذایی تا حد امکان خودداری کرد، چرا که گاز متان ناشی از فساد این مواد در زمینهای جمع آوری زباله از عوامل مهم آلودگی هواست.

می شود برقهای اضافی را خاموش کرد،دلیلی ندارد تمام چراغهای خانه روشن باشد و مسلما خاموش کردن چراغ در جاهایی که احتیاج به روشنایی ندارد نشان از عدم تمکن مالی کسی نیست.

می شود به مصرف آب حساس بود،می شود در روزهای سرد زمستان با لباس تابستانی در خانه نگشت 

می شود وسایل گرمایش و سرمایش را وقتی که خانه نیستیم خاموش کرد و کمی سرما و گرما را برای مدت کوتاه، بعد برگشت به خانه تحمل کرد. 

خیلی کارها می شود کردفقط باید خواست و هر قدم هر چند کوچک را بی ارزش نشمارد ...