آپ دیت طور

چند وقتی است نا آرامم 
دلگیر ،مضطرب و بی حوصله
هر کاری برایم حکم بار سنگینی پیدا میکند که هزار کار بی ربط انجام میدهم تا آن  را به تعویق بیندازم

از این که در سن چهل و پنج سالگی هنوز درگیر بهبود عادتها و رفتارهایی هستم که در سی سالگی هم درگیرشان بودم و میخواستم سر و سامانشان بدهم  به ستوه آمده ام.

نمی توانم بی خیال خودم و خصوصیات بد و خوبم بشوم ،یعنی آنها دست از سرم بر نمیدارند.
چند وقت پیش به کسی می گفتم نمیدانم چرا من باید تاوان هر کوتاهی یا سهل انگاری در زندگیم را بار ها و بارها بدهم ،چرا اینقدر زندگی من را جاهایی می گذارد که کمی ها و کاستی ها بارها و بارها به صورتم کوبیده بشود؟!
خسته ام و منی که تنها کسی بود که در این چند سال اخیر من را سر پا و با انرژی و مثبت نگاه میداشت ،دو هفته ایست که از نفس افتاده است...