این چند هفته اخیر نفهمیدم زمان چه جوری گذشت، همش پخش و پلا بودم تو مرکز خریدا و مشغول کار مورد علاقه ام یعنی سوغاتی خریدن.
بسیار خوش گذشت این مدت و حسابی لذت بردم. گرچه دیگه یکی دو روز آخر حسابی خسته شدم و حتی یه کم کلافه .
به جبران برو بیاهای این چند وقت و خستگی یکی ،دو تا کار اداری که حالا تعریف می کنم تو نوشته های بعدی ،دوشنبه و سه شنبه رو تقریبا فقط استراحت کردم تا امروز که دیگه زمان چمدون بستن شد.
الان هم وسط این پروسه طاقت فرسا هستم و حسابی نگران از زیاد بودن بارها.
اومدم یه چای وشکلات خوردم برای تمدد اعصاب !!! و آمادگی برگشت به فرایند وزن کشی .
امید خدا که ختم به خیر شود...