از دانشگاه

تو اینستاگرام دانشگاه یه هیستوری گذاشته شده بود که خبرتان هست که این هفته هفتۀ سکسه ؟!!!!

برای همچون منی که در فیضیه دانشگاهها درس خوانده ام و کله سحر برای بستن چاک مانتو _که تازه از حدودهای قوزک پا شروع میشد و تا زمین ادامه داشت_ توسط مامور مستقیم خدا در دانشگاه به جستجوی سنجاق قفلی فرستاده شدم ،هضم چُنین مواردی آسان نخواهد بود!!


و این هفته سکس چه بود؟ 

نمایشگاهی  برای آگاهی دادن ،مشاوره پزشکی ،.... برای جوانانی  که هر چه خودمان را بکشیم و گلویمان و جاهای دیگرمان را شرحه شرحه کنیم زور غرایزشان می چربد به زور جاهای دیگرشان و چون این کشورها توسط احمقهایی اداره میشود لجام گسیخته که نمی دانند  روشهایی هم هست که خلاصه اش می شود سر کوب کردن میلی طبیعی و ایجاد هزاران عقده و مساله در سالهای آتی _که البته آنش دیگر مهم نیست_به جای برخورد علمی و آگاهانه با این پدیده و انداختن آن در مسیری که ضرر و زیانی برای کسی نداشته باشد... 

باشد که به راه راست هدایت شوند  


یک نکته دیگه

و خوشبخت ترین آدمها کسانی هستند که در اطرافشان لا اقل یک نفر را دارند که آنها را بلد است

و خوشبخت ترین آدمها کسانی هستند که در اطرافشان لا اقل یک نفر را دارند که اگر آنها را هم بلدنیست تلاشش را می کند که آنها را بلد بشود...

نکته

و از بدیهای روزگار این است که وقتی به گذشته فکر می کنی تقریبا از هشتاد درصد خوبیهایی که کرده ای پشیمان می شوی


شاه می بخشه ، شاه قلی نمی بخشه

برای دانشگاه که ثبت نام کردم، بعد از تایید شدن برنامۀ درخواستی ام بلافاصله آدرس ایمیلی برایم تعریف شد و ایمیل مربوط به تمام اتفاقات ریز و درشت برایم فرستاده شد ،زمانی که برنامه را از ترم اول به ترم دوم منتقل کردم هیچ کدام از دسترسی های اینترنتیِ سِت شده قطع نشد و روال فرستاده شدن ایمیلها هم برقرار ماند و من کماکان در جریان تمام اتفاقات قرار می گیرم، از کنفرانسها و جلسات برگزار شده توسط گروههای صنعتی تا زمان بندی شستن شیشه های فلان ساختمان یا خراب شدن آسانسور بهمان ساختمان و تمام اینها در حالی است که از طرف من هنوز یک دلار هم به دانشگاه پرداخت نشده 

این نحوه برخورد با یک دانشجوی احتمالی است از طرف خود دانشگاه

 و اما هم زمان برای یک گروه فیسبوکی (دانشجویان ایرانی دانشگاه اوکلند ) هم درخواست عضویت فرستادم و به سوالهای فرمِ درخواست عضویت پاسخ دادم

و اما نتیجه ؟ هیچ !!

هنوز در حالت پندیگ هستم که هویت ،صلاحیت وحقانیتم برای ادمین های گروه احراز بشود ،شاید درحال بررسی صحت ادعای من و تبادل اطلاعات با مسوولین دانشگاه هستند و یا منتظر نتیجه پلیس چِک !!! که اینها هم قاعدتا اینقدری زمان نمی برد!!!  

دیگر به این نتیجه رسیدم  این هم نمونه ای نچسب از سندروم خودمهم پنداری ایرانی است که روشهای نخ نمایی چون معطل گذاشتن دیگران از نشانه های بارز آن است

این است که امروز درخواستم را لغو کردم که نهایتا رسیدن به جواب سوالی در مورد درس و کلاس به درگیر شدن با این همه ادا و اطوار نمی ارزد...

  



 

ویست منیجمنت !!

و در خانه ما پخته شدن سوپ جو از نوع سفیدش و ایضا شیر برنج نشان از آن دارد که دوباره شیری در آستانه تاریخ انقضایش بوده و بلکه هم از تاریخش گذشته و لکن خراب نشده 

پخته شدن کیک از نوع موزی اش هم بیانگر آن است که موزهایی خریداری شده ، خورده نشده  ، به رنگ قهوه ای در آمده  و سرنوشت شیرینی پیدا کرده اند

الان، در این ظهر ملس پاییزی ، یکی از آن سوپهای خوشمزه سفید رنگ در حال خورده شدن است 

بلند بشوم  کاسه دیگری از سوپ برای خودم بریزم، به لیست خرید هم شیر را اضافه کنم برای نخورده شدن و سوپ شدنِ بعدی 

پاییز است و سوپهای گرمش دیگر