چه هوایی


اینجا با اینکه بارونهای اساسی و شدید میباره ولی اغلب خبری از رعد و برق نیست،اوایل تعجب می کردم که این بارونای شدید و سیل آسا چه طور اینقدر بی سر و صدا شروع می شن، امروز اما آسمون داره تلافی می کنه و سر و صداهایی در میاره که بیا و ببین!

یه خوبی که اینجا داره اینه که وسط زمستون هم (حالا خیلی وسط وسط هم نیست هنوز )میشه پنجره هارو باز کرد و از هوای ملس و صدای بارون لذت برد و یه عالمه خنکی و تازگی کشید تو بدن!

  

*Men of every creed & race Gather here before thy face


کلاس زبان رسما تموم شد و مراسم دادن مدارک هم امروز از ساعت ده تا دوازده برگزار شد.اول مراسم سرود ملی نیوزلند خونده شد ،جالبه برام که من تو این مدت نرفته بودم سرود ملی اینجارو گوش کنم .این سرود ملی در واقع یک بخش از پنج قسمت یک شعره و به دو زبان مائوری و انگلیسی خونده میشه (اول مائوری و بعد انگلیسی ) فکر کنم این لینک شاید اجرای رسمی این سرود باشه  و این یکی هم اجرای کامل کل شعره به همراه تصاویر خوشگلی از نقاط مختلف نیوزلند که دیدنش خالی از لطف نیست ضمن اینکه اجرای قشنگتری هم داره و بعد هم این شعر که نمودی از این کشور آروم و مردم مهربونشه واقعا زیبا و دلنشینه و پر از حس آرامش.

در هر حال بعد از اجرای سرود ملی و سخنرانی سه چهار دقیقه ای رئیس آموزشگاه هر کلاسی به دانش آموزانش مدرکشونو می داد و بعضی از کلاسها هم برنامه داشتن که اجرا کردن مثلا یه کلاس یه آهنگ مائوریو دسته جمعی خوندن ،یکی اومد شعری که خودش گفته بودو (شایدم خودش نگفته بود مطمئن نیستم ! ) خوند و یکی هم اومد حرکات کنگ فو اجرا کرد! ....

کلاس ما هم از اونجایی که همه خیلی اکتیو بودن هیچ برنامه ای نداشت و صبح تازه این همکلاس تایلندی یهو به صرافت افتاد که ما هم بده همین طور هلک و هلوک فقط بریم مدرکامونو بگیریم و داشت به ه.. اصرار می کرد که بیا و برو از طرف ما حرف بزن و چنین و چنان و منم خواستم ه...و نجات بدم که گفتم حالا شاید من برم این بچه رو ولش کنید آخه و.... دیدم که اوا رفت معلمو صدا کرد و شادمان گفت فلانی ما هم برنامه داریم .... می خواد بره حرف بزنه،من تا بیام به خودم بجنبم دیدم معلم هم یکی دیگرو صدا کرد و با شادمانی بسیار گفت یکی از بچه های ماهم می خواد حرف بزنه و این چنین بود که قرار شد بنده برم در برابر یه جمع صد نفر بلکم بیشتر و ده نفری معلم زبان صحبت کنم بدون آمادگی که خوب خداروشکر به نحو بسیار آبرومندانه ای برگزار شد (من معمولا از کارای خودم ناراضیم ولی این یکی واقعا خوب بود) 

بعد هم که یه کم عکس گرفتیم و رفتیم برای ناهار که هر کی خودش آورده بود ولی از اونجایی که همه فکر کنم مثل ما تنبلی کرده بودن (البته مورد ما بیشتر نبود امکانات مناسب و حوصله بود تا تنبلی ) بیشتر از اینکه غذا آورده باشن، شیرینی و میوه و نوشیدنی آورده بودن، که حالا هرچی، خیلی هم مهم نبود این بخشش.

آهان از هر لِول هم به اون بچه زرنگشون تقدیرنامه دادن که خوب سهم لِوِل آخر به من رسید 


*عنوان این نوشته هم یه بخشیه از این شعری که شرحش رفت و من این تیکشو خیلی دوسش دارم و وصف مناسبیه از این کشور

 


غذای تایلندی


امروز بالاخره! آخرین جلسه کلاس زبان بود ،کلاس فردا هم تعطیل شد و فقط پنجشنبه برای جشن و پایکوبی !! بابت تمام شدن این ترم چهار ماهه ،دو ساعت می ریم و دیگه تموم. 

امروز بعد از مراسم پرسیدن درس که حتی این جلسه آخر هم فراموش نشد،به عنوان حسن ختام یک فیلم دیدیم که خیلی دوست داشتمش، از اون موضوعات مورد علاقه ام بود.اسم فیلم The Joy Luck Club بود که از روی رمانی با همین عنوان و نوشته Amy Tan ساخته شده ، حتما دوباره میبینم این فیلمو.

برای ناهار هم به علت اینکه هفته پیش به همه خوش گذشته بود دوباره برنامه ناهار دورهمی و این بار در یک رستوران تایلندی گذاشته شد.من قبلا  تجربه خوردن غذای تایلندی داشتم که اتفاقا تجربه بدی نبود و با همین زمینه فکری هم تصورم این بود که اینبار حتی غذاها بیشتر از غذاهای چینی مورد پسند واقع بشه که خوب نتیجه کاملا برعکس بود. غذاهارو یکی از همکلاسهای تای انتخاب کرد و یه جورایی معروف ترین و متداول ترین غذاهاشو نو سفارش داد ، من با این که نصف ترم رو پیش این همکلاسی محترم نشستم هنوز هم متوجه نصف حرفاش نمیشم اینه که اسم غذاهارو هم با اینکه چند بار ازش پرسیدم آخرش نفهمیدم چی به چی بود ! 

تقریبا هیچ کدوم از غذاهارو دوست نداشتم ،یادمه چند سال پیش که رفته بودیم قشم و تو یه خونه ای مستقر بودیم که غذاهارو هم همونجا و خودشون برامون درست می کردن خواهرم همیشه از مقدار زیاد ادویه غذا می نالید و می گفت من مطمئنم این خانوم سر راه که غذا را می خواد بیاره دو تا پیس از ادکلن شوهرش می زنه تو غذامون !!امروز من در مورد همه غذاها همین حسو داشتم ،یه طعم تند و گزنده ادکلن وار (اون هم از اون ادکلن داغونای مردونه)

بالاخره هم فهمیدم این طعم تند و تیز نامطلوب (البته از نظر من ) از کجا آب می خوره ،بله مسبب این طعمِ غذا داغون کن که دقیقا دلیل نامطلوب بودن نصف غذاها بود، برگ گیاه (یا درختی) است به اسم kiffur lime .این برگ به صورت درسته در اکثر غذاها بود اگر هم خودش قابل رویت نبود مزه اش کاملا حس می شد.نکته منفی دیگه این بود که غذاها اغلب ته مزه شیرین داشتن.

اسم غذاها همون طور که گفتم به خاطر لهجه نا مفهوم این همکلاسی تای معلوم نشد که دقیقا چیه ولی خوب اول یه چیز شیرینی اوردن (که این یکیو خیلی دوست داشتم ) به اسم Kumara balls .البته کیومرایکجور سیب زمینی مخصوص نیوزلنده که بهش سیب زمینی شیرین هم می گن و چندین رنگ هم داره قرمز و نارنجی و طلایی و احتمالا این غذا (شیرینی) اصالتا تایلندی نباشه اصلا.

یه غذایی هم بود که حتی موفق به قورت دادنش هم نشدم و انگاری یه جور کیک یا غذای شیرین بود که توش ماهی و سبزی هم داشت!غذاهای دیگه هم بودن که باز همه شیرین بودن و طعمی از نارگیل و کاری و اون برگ منحوس داشتن.مثلا یه جور غذا از توفو (پنیری که از شیر سویا درست میشه) با یه سس شیرین که یک عالمه هم کاری داشت،یا گوشت شکم خوک (belly pork) !!!!!با سبزیجات و بادام هندی.

از اون جایی که این موارد همه تراژدی بودن در نوع خودشون، تصمیم گرفتم که غذاهای بعدی را امتحان هم نکنم که دقیقا چند مورد قابل خوردن را از دست دادم یک سری باربیکیو و انگاری بدون ادویه خاص ! یه سری سمبوسه هم بود به اسم سمبوسه کاری که از این بدم نیومد و احتمالا اگه روزی روزگاری مجبور بشم غذای تای بخورم این انتخاب بدی نیست ،عین پیراشکی های خودمون که داخلش با سبزیجات پر شده بود و حسابی طعم کاری میداد ،من چون با کاری مشکلی ندارم این غذارو دوست داشتم.

اینها هم (مثل چینی ها و ویتنامی ها) رولهای مختلف و پر شده از مواد جورواجور داشتن که البته باز شیرین بود.ماهی سرخ شده هم بود و باز شیرین! یه وقت گذرتون به رستوران تای افتاد اون مکعب مستطیلای زردِ دورچین ماهی ،سیب زمینی نیست بیخود ذوق نکنید اونا آناناسن و به نظر من ترکیب بی اندازه بی ربط با ماهی !

مورد آخر هم  یک سوپی بود که من چون جایی تعریفشو شنیده بودم وقتی اومد سر میز و اسمشو شنیدم کلی ذوق کردم اینه که جانب احتیاطو رعایت نکردم و این بار به جای نصف یا سه چهارم قاشق ،همچین مبسوط برا خودم از این سوپ کشیدم، اما این سوپ معروف تایلندی به اسم tom yum هم مخلوطی بود از همون ادکلنهای یاد شده به اضافه یک چیزی تو مایه های اسید سولفوریک !! یک مایع قرمز ترش با یک سری گیاه و میگو ،این سوپ که سوپ معروف و پرطرفداری هم هست می تونه با گوشت مرغ یا گوشت قرمز یا میگو تهیه بشه و بعضی جاها توش نودل هم میریزن و صد البته که kiffur lime هم داره به علاوه lemon grass و یک چیزی خیلی شبیه به تکه های بزرگ زنجبیل !!!

بدبختی fried noodle هم که جز غذاهای خوشمزه تایلندیه رو این رستوران بد درست کرده بود.

 یه چیز جالب هم که داشتن این بود که راه به راه آب جوش میاوردن برامون، یعنی آب همراه غذارو کاملا داغ می خورن (البته من اینو قبلا در مورد هندیها شنیده بودم ) که خوب از خوردن آب سرد با غذای داغ خیلی سالم تره. 


هیچی دیگه ،این هم تجربه غذای تای خوردن ما!


بعدا نوشت : اینی که اون بالا نوشتم:  "البته کیومرایکجور سیب زمینی مخصوص نیوزلنده که بهش سیب زمینی شیرین هم می گن" اشتباهه که تصحیح می کنم تو نیوزلند به همون سیب زمینی شیرین (sweet potato) می گن کیومرا 



 

بالاخره!


بالاخره رزومه و کاور لتر نوشته ، تصحیح و تکمیل شد و علی الحساب برای یک فقره کار ارسال شد و همین طور برای سه تا آژانس کاریابی.

ولی مساله اینه که اینجا برای هر کاری باید رزومه و کاور لتر مطابق خواسته و داستان سرایی که شرکت مزبور در آگهی کارش کرده،تغییر کنه. اینه که فعلا این قصه سر دراز داره ولی خوب این رزومه فنداسیون لازمو برای بقیه ایجاد می کنه خداروشکر

 

از این کار متنفرررررم


من رسما اعلام می کنم از هیچ کاری به اندازه رزومه نوشتن و کار اپلای کردن حالم به هم نمی خوره. اینه که اینبار که برم سر کار تا آخر عمر همونجا و سر همون کار می مونم! تا دیگه مجبور نباشم رزومه بنویسم و به مصاحبه و این چرندیات فکر کنم.

یه مدت هم برای کار مرتبط تلاش می کنم، پیدا نشد این رشته منحوسو که تا الان فقط برام اعصاب خوردی داشته ،نبوسیده می ذارم برا همیشه کنار ،شده برم غاز بچرونم هم دیگه به کار تو این رشته فکر نمی کنم!!!!!! 

البته بعد از اون dead line که هنوز تاریخشو برا خودم ست نکردم ! 


رزومه آماده شدا (هم رزومه ،هم کاور لتر ) بعد جون کردنهای فراوان و گیس و گیس کشی با خودم! ولی وقتی دادمش به همسر گرامی که بخونتش ،دو صفحه کامنت داد روش! حالا من دوباره از صبح دارم با خودِ لجبازم کشتی میگیرم بلکم بشینه این کامنتارو بررسی کنه و قال این لامصبو بکنه بره پی کارش........