*Men of every creed & race Gather here before thy face


کلاس زبان رسما تموم شد و مراسم دادن مدارک هم امروز از ساعت ده تا دوازده برگزار شد.اول مراسم سرود ملی نیوزلند خونده شد ،جالبه برام که من تو این مدت نرفته بودم سرود ملی اینجارو گوش کنم .این سرود ملی در واقع یک بخش از پنج قسمت یک شعره و به دو زبان مائوری و انگلیسی خونده میشه (اول مائوری و بعد انگلیسی ) فکر کنم این لینک شاید اجرای رسمی این سرود باشه  و این یکی هم اجرای کامل کل شعره به همراه تصاویر خوشگلی از نقاط مختلف نیوزلند که دیدنش خالی از لطف نیست ضمن اینکه اجرای قشنگتری هم داره و بعد هم این شعر که نمودی از این کشور آروم و مردم مهربونشه واقعا زیبا و دلنشینه و پر از حس آرامش.

در هر حال بعد از اجرای سرود ملی و سخنرانی سه چهار دقیقه ای رئیس آموزشگاه هر کلاسی به دانش آموزانش مدرکشونو می داد و بعضی از کلاسها هم برنامه داشتن که اجرا کردن مثلا یه کلاس یه آهنگ مائوریو دسته جمعی خوندن ،یکی اومد شعری که خودش گفته بودو (شایدم خودش نگفته بود مطمئن نیستم ! ) خوند و یکی هم اومد حرکات کنگ فو اجرا کرد! ....

کلاس ما هم از اونجایی که همه خیلی اکتیو بودن هیچ برنامه ای نداشت و صبح تازه این همکلاس تایلندی یهو به صرافت افتاد که ما هم بده همین طور هلک و هلوک فقط بریم مدرکامونو بگیریم و داشت به ه.. اصرار می کرد که بیا و برو از طرف ما حرف بزن و چنین و چنان و منم خواستم ه...و نجات بدم که گفتم حالا شاید من برم این بچه رو ولش کنید آخه و.... دیدم که اوا رفت معلمو صدا کرد و شادمان گفت فلانی ما هم برنامه داریم .... می خواد بره حرف بزنه،من تا بیام به خودم بجنبم دیدم معلم هم یکی دیگرو صدا کرد و با شادمانی بسیار گفت یکی از بچه های ماهم می خواد حرف بزنه و این چنین بود که قرار شد بنده برم در برابر یه جمع صد نفر بلکم بیشتر و ده نفری معلم زبان صحبت کنم بدون آمادگی که خوب خداروشکر به نحو بسیار آبرومندانه ای برگزار شد (من معمولا از کارای خودم ناراضیم ولی این یکی واقعا خوب بود) 

بعد هم که یه کم عکس گرفتیم و رفتیم برای ناهار که هر کی خودش آورده بود ولی از اونجایی که همه فکر کنم مثل ما تنبلی کرده بودن (البته مورد ما بیشتر نبود امکانات مناسب و حوصله بود تا تنبلی ) بیشتر از اینکه غذا آورده باشن، شیرینی و میوه و نوشیدنی آورده بودن، که حالا هرچی، خیلی هم مهم نبود این بخشش.

آهان از هر لِول هم به اون بچه زرنگشون تقدیرنامه دادن که خوب سهم لِوِل آخر به من رسید 


*عنوان این نوشته هم یه بخشیه از این شعری که شرحش رفت و من این تیکشو خیلی دوسش دارم و وصف مناسبیه از این کشور

 


نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست شنبه 13 تیر 1394 ساعت 20:45

جالب بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد