سخته خوب

میشه یکی از وبلاگ من بک آپ بگیره و مژدگانی دریافت کنه 

ظاهرا بلاگ اسکای آپشن بک آپ گیری نداره ( اگه داره بهم بگین )

خوب برای بک آپ گرفتن هم راهی نمیمونه جز کپی پیست کردن تک تک پستها 

شش ماه بیشتره می خوام این کار رو بکنم ، حوصله ام نمیاد ، تا یه جایی هم کپی کردم ولی نمی دونم تا کجا بوده 

اون بلای بلاگفا درس عبرت نشد برام هر چقدر که جیگرم رو خون کرد

اندر احوالات رانندگی ....

اون روزی داشتم فکر می کردم تو این چهار ماه و اندی که دارم رانندگی می کنم اینجا تا حالا بوق نزدم ، یعنی پیش نیومده  

فقط یه بار پیش اومد که اون بار هم بوق نزدم 

البته دو بار بوق زدن برام  

یه بارش همون روزهای اول بود که بدون جی پی اس داشتم جان می کندم برای پیدا کردن یه آدرس ، بدون این که حواسم باشه رفتم اون قسمت خیابون واستادم که مال گردش به راسته ( علامت روی زمین رو ندیدم یعنی هنوز عادت نداشتم که چک کنم ) اینه که وقتی چراغِ راستیا سبز شد با یه ماشین مواجه شدن که بی حرکت سر جاش ایستاده ، آی بوق زدن، آی بوق زدن (برای اینا حکم چراغ ،حکم مسائل ناموسیه) بعد من چی کار کردم ؟ نه دیگه نمی نویسم چه معنی داره آدم اشتباهاتش رو جار بزنه ولی هر چی بود بوق دوم رو هم خوردم ...

همین الان که این رو نوشتم و خاطره مرور شد دیدم نه چهار بار بوق زدن برام

این دوتای اول واقعا قابل اغماضه چون اولین باری بود که داشتم یه مسیر نا آشنارو میرفتم اون هم بعد یکی دو روز رانندگی در سیستمِ زمین تا آسمون متفاوت اینجا. 

سومی این طوری بود که وارد یه میدون شدم ، یه کم با جدول میدون فاصله داشتم ،دیدم خوب من که می خوام از فلان جا برم باید نزدیک جدول حرکت کنم ، رفتم نزدیکِ جدول که صدای بوق بلند شد اینقدر دور از انتظار بود که زهره ترک شدم و شروع کردم به جد و آباد اونی که الکی بوق زده فحش دادن 

تو باقی مسیر دیدم نه این بندگان خدا رانندگان فرهیخته ای هستن و بی خود و بی جهت که بوق نمیزنن ، ماجرا رو مرور کردم و دیدم اینجا میدون ونک نیست که همه و از جمله خودت آمادگی تغییر لاین داشته باشن ، شما وقتی وارد میدون شدی بی خود می کنی لاین عوض کنی اگه دو یا چند لاینه باشه ، خدا شاهده نمیدونستم میدونه دو تا لاین داره ...

مورد چهارم رو هم نمی گم ، اصرار نکنید     

این انتظار شیرین ...

فردا دقیقا میشه چهار ماه تا زمان پروازم به سرزمینم 

دو ماهی هست که برنامه رفتن رو تو ذهنم دارم و سه هفته ای هست که جدی شده این برنامه و سه چهار روزیه که با خرید بلیط دیگه قطعی شده  اگه خدا بخواد.

از همون دو ماه پیش یه دفتر یادداشت برداشتم و دارم توش می نویسم و کیف می کنم 

لیست کارهایی که باید بکنم 

لیست جاهایی که باید برم 

لیست چیزهایی که باید بخرم 

لیست کتابهایی که این مدت از تو صفحات اینستاگرام انتخاب کرده بودم برای خریدن 

لیست کافی شاپها و رستورانهایی که باید برم  ( فشار سه سال کیک شکلاتی بی بی نخوردن ، کباب برگ نخوردن ، کباب ترکی سبک ایرانی نخوردن کم فشاری نیست )

آی دوست دارم این دفتر یادداشتم رو ، آااای دوست دارم...

 

اون روزی یه سه ساعتی بعد کار موندم و توفیقی !!! شد با شش تا جوون در رنج سنی هفده تا بیست و دو دمخور بشم و یه کاری رو دور هم  انجام بدیم.

و برای اولین بار بود که کلمه تفاوت فرهنگی برام معنی پیدا کرد! 

من کلا آدمیم که ذهنم  بازه برای پذیرفتن تفاوتها و معمولا دهنم باز نمیمونه اگه کسی رفتار متفاوتی با عادت و فرهنگ من داشته باشه 

ولی مکالمات رد و بدل شده بین این جماعت دیگه دهانم رو واقعا باز کرد از تعجب 

متاسفانه مکالمات رد و بدل شده قابل پخش نیست !!! فضا هم از دید خودشون البته به غیر از یه قسمتهاییش فضای بی ادبانه و جلفی نبود داشتن اطلاعات رد و بدل می کرن طفل های معصوم !!!

فردا صبح که رفتم سر کار مدیرم  تشکر کرد که قبول کردم و رفتم بهشون کمک کردم ، می گفت می دونم گذروندن با بچه ها کار آسونی نیست با اون مزخرفاتی که می گن.

گفتم اشکالی نداره برای من تجربه جدید و خوبی بود !!

تایید نمی کنم و در واقع اصلا کاری ندارم که این جور برخوردها و روابط درسته یا نه فقط اگر این جمع در نقطۀ دیگری از کره زمین اتفاق افتاده بود که حالا به حدود جغرافیاییش هم کاری ندارم که کجاست !!! اون نیم مذکرِ جمع حتما تا آخر شب یه بلایی  به خصوص سر اون مونث شیطونِ جمع میاوردن دلیلشون هم این بود که تو اگه مرض نداشتی این حرفهارو نمیزدی !!!چشمت کور که خودت تحریکمون کردی .... 

     

ئه دیگه

این زمستون ، زمستونِ مریض شدن بود تا اینجا 

یه بار اساسی سرما خوردم ، یه بار دیگه سرما خوردم و هی نذاشتم قد علم کنه ، اون هم  یه هفته ای پنهان بود و ریز ریز چزوندم ، بعدِ یک هفته قشنگ زد بیرون و چهار روز انداختم تو رختخواب 

الان دوباره سر و کله اش انگاری پیدا شده 

تو ایران سرما که می خوردم این قرصهای ادولت کلد دو سه روزه سر وتهش رو هم میاورد ولی اینجا قرص که می خورم انگار عوامل بیماری زا تازه سر لج میفتن و قوی تر ظاهر میشن 

در هر صورت این دفعه نباید این سرما خوردگی رو بیاد چون دیگه دو روز آخر کار رو نمی خوام سیک لیو رد کنم ، دوشنبه هم می خوام صحیح و سالم برم سر کلاس