اندر احوالات رانندگی ....

اون روزی داشتم فکر می کردم تو این چهار ماه و اندی که دارم رانندگی می کنم اینجا تا حالا بوق نزدم ، یعنی پیش نیومده  

فقط یه بار پیش اومد که اون بار هم بوق نزدم 

البته دو بار بوق زدن برام  

یه بارش همون روزهای اول بود که بدون جی پی اس داشتم جان می کندم برای پیدا کردن یه آدرس ، بدون این که حواسم باشه رفتم اون قسمت خیابون واستادم که مال گردش به راسته ( علامت روی زمین رو ندیدم یعنی هنوز عادت نداشتم که چک کنم ) اینه که وقتی چراغِ راستیا سبز شد با یه ماشین مواجه شدن که بی حرکت سر جاش ایستاده ، آی بوق زدن، آی بوق زدن (برای اینا حکم چراغ ،حکم مسائل ناموسیه) بعد من چی کار کردم ؟ نه دیگه نمی نویسم چه معنی داره آدم اشتباهاتش رو جار بزنه ولی هر چی بود بوق دوم رو هم خوردم ...

همین الان که این رو نوشتم و خاطره مرور شد دیدم نه چهار بار بوق زدن برام

این دوتای اول واقعا قابل اغماضه چون اولین باری بود که داشتم یه مسیر نا آشنارو میرفتم اون هم بعد یکی دو روز رانندگی در سیستمِ زمین تا آسمون متفاوت اینجا. 

سومی این طوری بود که وارد یه میدون شدم ، یه کم با جدول میدون فاصله داشتم ،دیدم خوب من که می خوام از فلان جا برم باید نزدیک جدول حرکت کنم ، رفتم نزدیکِ جدول که صدای بوق بلند شد اینقدر دور از انتظار بود که زهره ترک شدم و شروع کردم به جد و آباد اونی که الکی بوق زده فحش دادن 

تو باقی مسیر دیدم نه این بندگان خدا رانندگان فرهیخته ای هستن و بی خود و بی جهت که بوق نمیزنن ، ماجرا رو مرور کردم و دیدم اینجا میدون ونک نیست که همه و از جمله خودت آمادگی تغییر لاین داشته باشن ، شما وقتی وارد میدون شدی بی خود می کنی لاین عوض کنی اگه دو یا چند لاینه باشه ، خدا شاهده نمیدونستم میدونه دو تا لاین داره ...

مورد چهارم رو هم نمی گم ، اصرار نکنید     

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد