اون روزی یه سه ساعتی بعد کار موندم و توفیقی !!! شد با شش تا جوون در رنج سنی هفده تا بیست و دو دمخور بشم و یه کاری رو دور هم  انجام بدیم.

و برای اولین بار بود که کلمه تفاوت فرهنگی برام معنی پیدا کرد! 

من کلا آدمیم که ذهنم  بازه برای پذیرفتن تفاوتها و معمولا دهنم باز نمیمونه اگه کسی رفتار متفاوتی با عادت و فرهنگ من داشته باشه 

ولی مکالمات رد و بدل شده بین این جماعت دیگه دهانم رو واقعا باز کرد از تعجب 

متاسفانه مکالمات رد و بدل شده قابل پخش نیست !!! فضا هم از دید خودشون البته به غیر از یه قسمتهاییش فضای بی ادبانه و جلفی نبود داشتن اطلاعات رد و بدل می کرن طفل های معصوم !!!

فردا صبح که رفتم سر کار مدیرم  تشکر کرد که قبول کردم و رفتم بهشون کمک کردم ، می گفت می دونم گذروندن با بچه ها کار آسونی نیست با اون مزخرفاتی که می گن.

گفتم اشکالی نداره برای من تجربه جدید و خوبی بود !!

تایید نمی کنم و در واقع اصلا کاری ندارم که این جور برخوردها و روابط درسته یا نه فقط اگر این جمع در نقطۀ دیگری از کره زمین اتفاق افتاده بود که حالا به حدود جغرافیاییش هم کاری ندارم که کجاست !!! اون نیم مذکرِ جمع حتما تا آخر شب یه بلایی  به خصوص سر اون مونث شیطونِ جمع میاوردن دلیلشون هم این بود که تو اگه مرض نداشتی این حرفهارو نمیزدی !!!چشمت کور که خودت تحریکمون کردی .... 

     

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد