31


از یک سری اعمال پزشکی در میرم اصولا و تعدادی را هم اون آخر تو شلوغ پلوغی های دم سفر نشد که انجام بدم و چون اون موارد برام حتی انجامش توسط پزشکان هموطن عزیز هم خوشایند نیست چه برسه به اینجا ،تو ذهنم براشون برای بار بعدی سفر به ایران برنا مه ریزی کرده بودم. 

چند روز پیش دیدم نامه دارم از اون مرکزی که دکتر عمومیم اونجاست خلاصه نوشته بود خانم فلانی ما متوجه شدیم که از زمانی که شما تشریف اوردین اینجا این حرکت پزشکی را انجام نداده اید! با زبون خوش بیاید وقت بگیرید و انجام بدین و اگر هم جای دیگه انجام دادین مدارک را برای تکمیل پرونده برامون بفرستید.

 یعنی راه فرار هم  نذاشتن لامصبا !

نکته کنکوری !


اینجا برای خرید هر چیز اگر ضروری نیست باید دست نگه داشت چون قطعا در آینده ای نزدیک حراج می خوره ، کم یا زیاد، ولی می خوره !

انواع و اقسام حراج ،یکی بخر دو تا ببر ،یکی بخر دومی رو نصف قیمت ببر ،اصلا همین اولی رو نصف قیمت یا یک سوم قیمت ببر ....

از میوه و سبزی گرفته تا وسایل خونه هم استثنا نداره 

تو هر اتفاق بی مزه و غیر مهمی حراج می زنن ؛دما می ره بالا  میاد پایین ،خوشحال میشن ، دلشون می گیره ....قیمت جا به جا می کنن!

همیشه هم برقراره و من همیشه یاد این میفتم که اول که اومده بودیم اینجا یک نفر هم وطن می گفت الان (یعنی ماه فوریه و بعد سال نو و کریسمس و این حرفها)وقت حراجه و هر چی می خواین بخرین وگرنه رفت تا سال بعد !

دو سه روز پیش رفته بودم  همین طور برای ویندو شاپینگ و همین طوری رفتم داخل یک فروشگاه چرخی بزنم برای خودم که دیدم روی جوراب شلواریهای بیست و پنج دلاری برچسبهای سه دلار !!! زده با اینکه جوراب شلواری  نمی خواستم ولی اول طرح و دوم قیمتش باعث شد برش دارم .موقع حساب کردن هم برای اینکه یه وقت اشتباه نکرده باشم  پرسیدم سه دلار دیگه ؟ گفت نه دو دلار و چهل سنت !!! 

این هم یک مورد مثالِ قابل لمس در مورد مطلبِ درج شده در بالا

  

 

شروع تمرین جدید....


امروز رو مسیج زدم به مدیر خیریه که نمیام ، چون دوست نداشتم برم همین ! بعد نشستم پای فیسبوک یه عالمه زمان گذاشتم صفحه هایی که دوست دارم رو دیدم و خوندم. صفحه های هنری ،عکاسی ،سفر ،...هر چند یک دقیقه یک بار هم به خودم تذکر می دادم اینقدر عذاب وجدان نداشته باش ! گناه نمی کنی داری کاری که دوست داری رو انجام می دی!

همیشه از انجام کاری که در مسیر اهدافم نباشه عذاب وجدان دارم و خروار خروار خودم رو ملامت می کنم .یک عالمه هم وقت تلف شده دارم تو زندگیم ها مث اکثر آدمها ،ولی فرقم با اونها اینه که من بابت این وقتهای تلف شده و همین طور زمانهایی که صرف کارهایی میشه که دوست دارم ولی تو برنا مه های ذهنیم نیست با شدت وصف ناپذیری خودم رو سرزنش می کنم و این درد بدیه ! اینه که سالهاست خیلی خیلی کم پیش اومده از تو یه رختخواب موندن بیش از اندازه لذت ببرم و کیف کنم یا از خیلی چیزهای شبیه این.

امروز ولی موندم تو رختخواب وهی  به خودم هم گفتم نوش جونت بمون و لذت ببر  سر کارت هم اصلا نرو.  بگذریم که چقدر کابوس دیدم تو اون خواب و بیداریهای صبح و تلاش برای حق دادن به خودم !! ولی تمرینه دیگه شروعش کردم امیدوارم بتونم ادامه بدم !

بعدش هم از اون موقع دارم برای خودم تو فیسبوک می چرخم و کیف می کنم (تلاش می کنم که از لذت بردنم کیف کنم !! ) بعد هم خاله ام زنگ زد و نیم ساعتی صحبت کردیم. الان هم دو عدد سوسیس با یک عدد هاش براون گذاشتم سرخ بشه با نوشابه بخورم . 

از صبح هم موهام رو شونه نکردم و همین طور هَپل مَپل دارم تلاش می کنم این جمله برتراند راسل رو تو ذهن و وجود چموشم !! جا بندازم :

"وقتی که از تلف کردن آن لذت می بری ،وقت تلف شده نیست "

اون دوستانی که از دستشون بر میاد منو در این مهم یاری کنن !!بابام دراومد بس که خودم رو نقد کردم ،من معمولا زورم تنهایی  به این عادتهای نهادینه شده نمی رسه ها گفته باشم ....