پاسپورت جدید

پاسپورتهای جدید چه خوشگل ترن 

امروز پاسپورتم رسید و فکر می کنم اگه بشه که مدارک رو حضوری تحویل اداره مهاجرت داد وقت باشه برای به موقع رسوندن مدارک دستشون 

از یه طرف باورم نمیشه این دو سال چه جوری گذشت ،از یه طرف فکر می کنم دو سال نبوده ده سال بوده !!!

بعد اینکه چه بده که من ( شاید خیلیها این طورین ) تو ذهنم تاریخهارو جلو جلو می رم .از شش ماه پیش هر وقت خواستم غری بزنم ، حرفی بزنم ،تعریفی بکنم ،گفتم تو این دوسال..... یعنی شش ماهه که تو ذهنم من دو ساله اینجام و خیلی وقتا تو یه مواردی این تاریخ غلط ساختگی هولم هم کرده و حسهای بد دیگه ای هم بهم داره ....



تموم شد

دیشب بالاخره کار عکسها تموم شد ،دوشنبه هفته پیش بود که شروع کردم به سر و سامون دادنشون 

نتیجه اینکه شش هزار و پانصد و نوزده عکس و فیلم تکراری یا بی مورد از حافظه پاک شد !!!!

ذهن لپ تاپم باز شد بنده خدا  

ای کسی که نوشته من رو لایک می زنی آخه من از کجا بفهمم کی هستی .

خوب فضولم دلم می خواد ببینم کی نوشته رو لایک زده 

ولی خوب نمی دونم که !

یه نقطه ای یه خطی یه نشونی 

پاکسازی !!

ای وااااای چه کردم با خودم من! 

چند روز پیش یه هارد اکسترنال خریدم برای بک آپ اطلاعات لپ تاپم (نمیدونم بک آپهای قبلیم کجاس !اینه که تو این مدت اطلاعات مهم رو ریخته بودم روی چندتا یو اس بی که دارم )

خلاصه گفتم قبل انتقال اطلاعات و عکس ها یه غربالی هم بکنم و فایل های اضافه رو پاک کنم و این کار رو از عکسها شروع کردم .

چه کردن این دوربین های دیحیتال با ما ، چقدرررر عکس مزخرف دارم !!! بعد این وسط یادم هم نبوده مثلا یک بار از مموری دوربین کپی گرفتم ریختم تو یه فولدر بعد عکسهای اصلی رو پاک نکردم از روی مموری  و دفعه بعد که اومدم عکسای جدید رو کپی کنم مطمئن نبودم که از قبلی ها هم  کپی دارم یا نه و بازهی جاهای مختلف چند باره ازشون کپی گرفتم .یعنی بلبشویی شده واسه خودش 

خلاصه حالا حالا ها کار داره این پاکسازی . تازه من کلی فایل و فولدر بندی هام طبق اصول بوده و حالا وضع اینه. 

این وسط هم که یهو بعضی عکسها و فیلم ها  می برنت از زمان و مکان بیرون و بیا درستش کن 

دیشب عکسا و فیلمهای میشول قشنگم تا ساعت دو شب بیدار نگهم داشت ، دلم چقدرررررر براش تنگ شد 

در هم و بر هم ....

1- ایرانیها همیشه کریسمس رو جشن می گرفتن یا امسال این طوری سفت و سخت شده ؟؟؟!!!

ایرانیهای خارج از کشور رو نمی گم ،داخل وطن رو عرض می کنم که امسال با توجه به بعضی شواهد و قرائن قضیه رو از خیلی از مسیحیان عزیز هم جدی تر گرفتن !!!

2-این طور که بعضی از دوستان دارن گذارش لحظه به لحظه از زندگیشون تو اینستاگرام میدن می ترسم دیگه کار به جاهای باریک بکشه و بخوان بیشتر از این ، همه چیِ زندگیشون رو برای بقیه شرح بدن و اوقات خوششون رو بکن تو حلق خلق الله!!!

3- هنوز دید درستی از اخلاق و رفتار مردم این سرزمین ندارم و نمیشه بگم میشناسمشون ( مردم کشور خودم رو بعد چهل سال نشناختم ، اینجا که دو سال هم نشده اومدم ) ولی رفتارهای لا اقل این تعدادی که من می بینمشون تو بعضی مواقع خیلی مزخرفه ،روز اول سال نو هیچ کدومشون بهم تبریک نگفتن که اقلا اون روز یه کم متفاوت بشه با بقیه روزا. حالا تبریک تو سرشون بخوره،نکردن روز اول سالی بهم سلام کنن لااقل تا یه کم محیط متفاوت تر بشه !!!

4- تو مخمصه قرار گرفتن یعنی اینکه یه نفر چینی یا حالا مال همون دور و برها به همکارت که تند تند براش یه چیزی رو توضیح داده اشاره کنه و بگه من نمیفهمم این چی می گه و بعد تو مجبور بشی حرفای کسی رو که خودت هم هشتاد درصدشو معمولا نمی فهمی برای اون شمرده شمرده تکرار کنی !!! خدارو شکر به خیر گذشت و همین که این دو تا همدیگرو نزدن جای شکرش باقی بود ( یه ذره هم من یاد بگیرم از اعتماد به نفس اون طرف آسیایی که با اون وضع زبان، کوتاه که نمیومد هیچ، اون یکی دوست کیویمون  که البته خیلی هم بی اعصاب تشریف دارن ، رو از رو برد)

5- اگه زبان شناسی می خوندم حتما یه پروژه بر می داشتم ریشه یابی کنم که چرا در سرزمینی به نام نیوزیلند مردمان به هوا می گن گوش به گوش می گن هوا ،یعنی چی ؟ یعنی به گوش می گن اِیر( کلیدی که بشه ساکن تایپ کنم رو یادم نمیاد که ساکن بذارم سر این ی ) به هوا می گن اییر. این یکی نیستا !کارشونه این چپ و چوله گفتن ها ...

6-ایران که بودم در مورد آب و هوای اینجا که می خوندم معمولا یه سری عدد داده میشد که اینجا معمولا تو مایه های پونزده تا بیست درجه است و هیچ وقت زیر صفر نمیره و بالاتر از بیست و چهار هم.ولی  خوب غش و ضعف رفتن برای چنین هوای مطبوعی از روی این اعداد و در نظر نگرفتن رطوبت بالای نود در صد و بادهای فراوون کار درستی نیست! 

این جا کشور خنکیه ،خیلی خنک. یه مثال برای جا افتادن مطلب !! اینکه الانِ ما میشه همون چهارده تیر ایران ، که خوب تکلیف معلومه ، اونوقت ما اینجا حدود بیست روز نمیشه که دیگه شبها سیستم گرمایشی رو راه نمیندازیم. البته هنوز هم بعضی شبا  یه یک ربع بیست دقیقه قبل خواب باید روشن بشه. بعد هنوز بساط  لحاف برقراره و پنجره ها هم صد البته بسته.فقط این لحاف از اون لحاف کَت و کلفتی که ایران هیچ وقت نشد استفاده اش کنیم تبدیل شده به یه لحاف یه نموره نازک تر. 

اینارو گفتم کسی خواست مهاجرت کنه اینجا شاید گذرش بیفته این صفحه !!!و روشن بشه در رابطه با آب و هوا.

از اون طرف اگر زمانی باد نباشه و آفتاب بشه ،خورشید این استعداد رو داره که حس هوای سی و چهار پنج درجه را بده وقتی که عدد داره بیست و دو رو نشون می ده

7- این اهالی کشور آفریقای جنوبی عجب آدمهای خوبی هستن ، ایجا خیلی مهاجر هست از این کشور و تمام مواردی که من باهاشون برخورد کردم فوق العاده مهربون بودن(مهربونی صفت بارزشونه تا حد تجربه من ) 

8- یه همکار ژاپنی دارم که بیست سال پیش برای کار در تعطیلات اومده بوده اینجا و بعد اینجا با یه کیوی عروسی کرده و بعد برگشتن یه مدت ژاپن زندگی کردن و بعد دوباره اومدن اینجا.حالا به اینهاش کار ندارم ولی امیدوارم هیچ وقت در محیط کار مرتبط و کار جدی خودم همکار ژاپنی نداشته باشم ، چون آدم عذاب وجدان می گیره از وجدان کاری بیش از حد و احساس مسوولیت وحشتناک و میزان توانی که می ذارن تو کار.شده ساعت کارش تموم شده رفته کارت زده و بعد اومده بقیه کاراش رو کرده تا تموم بشه !!!! برکهارو که خیلی وقتها کامل نمیمونه ،غذاش که تموم بشه بر می گرده سر کارش و یا به مرتب کردن اتاق غذاخوری مشغول میشه کاری که تقریبا هیچ کس دیگه ای نمی کنه ، سخت کوش ، مهربون و قالب اعتماد ( این دو صفت آخر رو البته نمیدونم همه گیره تو این ملیت یا نه؟ من در مورد این همکارم گفتم )