انرژیم دیگه داره ته میکشه ،ببین !دیدی که ! 

عزیز دلم ! نمی خوای یک کم از اون شانسهای خوشگلی که به بنده های دیگه ات - به خصوص به اون مدل هالوهای خوش شانست - میدی به من هم بدی ؟ همین طوری برا  تنوع،برای اینکه طعمشو من هم بچشم ؟ هان ؟ طعم چیو ؟ طعم راحت به دست آوردن. نگو نمیشه که خودت میدونی کرور تا مثال برات میارم تو هر زمینه که بخوای !

باید بدوم برا هر چی من آخه؟

کم دویدم ؟ 

بی رانت ، بی پارتی ،بی اتصال ،بی دستمال ! ... بی همه اینها بخوای برسی به اون چیزی که باید برسی سخته ها قربون شکلت. دیدی که تو هر مرحله اش چقدر دویدم که اگر یکی از موهبت های! بالارو بهم میدادی اینقدر خسته ام نمی کردی تو اون سی و اندی سال زندگی در سرزمین اصلی !

حالا تو این یکی سرزمین -سر همون پیچ که داشتن عکس اون خانوم دوچرخه سوارِ با مایو دو تیکه رو میزدن بالای سر در اون فروشگاه سرِ نبشی - تا بهت گفتم شکرت که داره میشه همونی که این همه سال خواسته بودم ،همون چیزی که فقط  تو دقیقا میدونی چه معنی ای داره برام ،گفتم که چقدر خوشحالم ،که چقدر ته دلم راحته ،به ساعت نکشیده حالمو گرفتی؟!!

گفتم کمک کن بشه ، اگه صلاحه ؟ 

صلاح نیست آیا ؟ یا  باز دوست داری بدوم ؟



حالا هم به دل نگیر حرفهارو ،محض درددل بود ،می دونی که !! تلخیش با چای و شکلات هم حل نشد گفتم سر تو خالی کنم ! وگرنه باز هم می دَوَم ،چرا که نه ؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مینا دوشنبه 15 بهمن 1397 ساعت 03:01

هر که در این بزم مقربتر است ......
چیز دیگه ای نمیتونم بگم
البته اینها نمک زندگیه امیدوارم که مثل همیشه با تلاش و پشتکارت موفقتر از قبل باشی

منم که مقررررب
ممنونم از محبتت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد