این یک ماه

خیلی وقته اینجا ننوشتم، بیشتر از یک ماهه. 

به دو تا نوشته آخر که نگاه می کنم میبینم خوب، این از این ، خواهرم یک هفته شد که رسیده به این سمتِ کره زمین ، و این  خیلی خوبه، حالا دیگه  هر دو تو یه نیمکره ایم !

جمعه هفته پیش رسیدن و خدارو شکر خیلی راضی و خوشحالن ، فامیلها رفته بودن دنبالشون و صبحونه ای خورده بودن و خوابیده بودن و کارهای اولیه و ضروری رو انجام داده بودن  و... 

یاد خودمون افتادم که وقتی رسیدیم یه آدرس داشتیم از یه خونه ای که فقط چندتایی عکس ازش دیده بودیم ،همین!، آدرس رو دادیم به شاتل و راه افتادیم. من که تمام راه با تمام سعی ای که می کردم ، از شدت بی خوابی و خستگی نمیتونستم چشمام رو باز نگه دارم اینه که زیاد چیزی از مسیر یادم نیست ولی فکر کنم بعد بیشتر از یک ساعت رسیدیم و یادم نیست ما زنگ زدیم خبر دادیم یا چی که وقتی رسیدیم دو نفر با صورتهای خندون اومدن دم در استقبالمون وتو بردن چمدونها کمککون کردن ، یه مرد شصت و اندی ساله با عینک و موهای فرفری و شلوارک و یه دختر نوجوون خوشگل و خنده رو و خجالتی با دامن خیلی کوتاه و تاپ و البته هر دو پا برهنه. واحدمون رو نشون دادن و .....  

خوب  بگذرم ،نیومدم خاطره بنویسم اومدم در مورداین یک ماه بنویسم ، هیچی دیگه این از اومدن خواهرم که اتفاق قشنگ این مدت بود و اتفاق قشنگ دیگه کارِه ...بود که البته خیلی فشارش بالاس هنوز. فعلا هم که یک ماه نشده به علت سرماخوردگی عجیب و شدید، امروز اولین مرخصی رو گرفت که فکر کنم فردا بشه دومیش. البته اینجا یه سیستم کارِ از خونه هم هست که ظاهرا بسته به نوع کار خیلی بابه و جماعت وقتی بیمارن یا هوا بده یا زنشون بچه رو انداخته سرشون و رفته و..... از این آپشن استفاده می کنن ....

آره این دوتا اتفاق خوب این مدت بود 

این عکسها هم به ترتیب کوچه ، حیاط و منظره واحد ما بودن در اولین محل اقامتمون، اینجا می ذارمشون که هروقت خواستم بیام همین جا ببینمشون البته ما از اون یکی سر خیابون اومدیم و عکس از این یکی سرشه  

فعلا همین....





نظرات 1 + ارسال نظر
Baran پنج‌شنبه 15 تیر 1396 ساعت 22:28 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام بر شما
تصاویر عالی؛خصوصاااااااا...سومین تصویر

سلام ، ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد