عصری رفتم برای شام غذای تایلندی بگیرم از کیم

تا رفتم تو اومد دم پیشخون و روی یه تیکه کاغذ قبل از اینکه چیزی بگم سفارشم رو نوشت ، گفتم خوب یادت مونده غذای مورد علاقه من کدومه ها ، خندید. 

بعد پرسید ( با زبانی که فهمیدنش خیلی راحت نیست ) دیروز گل گرفتی ؟ 

با کلی سوال و جواب فهمیدم روز مادرمنظورشه ، گفتم کی باید برام گل می گرفت ؟ گفت شوهرت دیگه ! گفتم دیروز روز مادر بود منم بچه ندارم 

گفت باشه باید برات گل می گرفت 

گغتم واقعا ؟! نمی دونستم 

گفت این دفعه می دونم چیکارش کنم  ، تو غذاش کلی فلفل می ریزم ( میدونه که ه ... نمیتونه غذای تند بخوره ، بعدِ یکی دو بار اول که باهامون چونه زد که غذای تای بدون ادویه و فلفل نمیشه ، بالاخره کوتاه اومد)

گفتم تو چی گرفتی ؟

گفت من سینگل مامم ، گفتم از بچه هات چی گرفتی ؟ 

کلاهش رو نشون داد و گفت یکیشون این رو گرفته و یکی هم برام یه ماگ گرفته .....

میچسبه وقتی میبینی یکی به کارش اینقدر اهمیت میده و سلیقه و خواسته های مشتریش این طور خوب یادشه 

همین آشپرخونه کوچیک با فضای گرم و صمیمیش خستگی کل روزم رو از یادم برد 

به همین سادگی .... 


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد