امروز بعد حدود یک ماه و نیم یه روز تعطیل مشترک داشتیم ،خیلی خوب بود فقط یه جای کار می لنگید
این ذهن همش فکر می کرد امروز از روزای پارسال همین موقع هاس ،وقتی هر دو بی کار بودیم و روزهای سرد و بارونی (که دقیقا امروز همون طوری بود) خاکستری بودن و دلگیر ،روزهای سخت و پر از دلتنگی و ابهام
هر کاری هم کردم که بفهمه بابا امروز که اون روزا نیست !!! حالیش نشد که نشد...
به ... می گفتم تا ذهن و دلامون خوب مرمت نشدن بی خیال تعطیلیِ با همی ،این که فقط شد یادآوری ناخودآگاه شرایط بدِ اون روزها ...
متاسفم برای اون روزا و خیلی خوشحالم که شرایط بهتره و روز به روز هم بهتر خواهد شد .