بارونِ شدید، خیلی شدید
صدای خوردن بارون رو شیشۀ اریب پنجره اتاق ،صدای خوردن بارون رو سقف خونۀ همسایه ،صدای بارون تو اون باریکۀ جاری شده تو حیاط
بوی چمنِ خیس ،بوی رطوبت ،بوی نرده های چوبی نم دار
روی تخت دراز می کشم ،چشم هامو می بندم ،قطره هایی که از فاصله بالای پنجره فرار کردن تو صورتم می خورن. دوست دارم بخورن به روحم به قلبم تا آروم و قرار بگیرم
آروم و قرار ندارم قطره ها نمی رن تا عمق وجودم تا قلبم
بلند میشم
قطره ها راهشون رو پیدا می کنن و این بار می خورن به تختخواب خالی به جای خالی من در ...
باز باران با ترانه ......
رویایی و گاهی خاطره انگیز
ولی هر چه هست زیباست