؟؟؟؟!!!!

عصری قیچی رو برداشتم رفتم جلوی آیینه بدون خیس کردن مو و این ادا اطوارها شروع کردم به قیچی کردن بخشهایی از موهام !!!

چقدر هم چسبید! تو رو در بایستی آرایشگری که دفعه بعد بخواد موهامو بزنه نبودم  به این کار لذت بخش ادامه می دادم و همین طور کج و کول موهامو قیچی می کردم ولی خوب به موقع دست کشیدم از این حرکت جالب دیر کشف شده ! 

نترسید چیزیم نشده ،مشاعرم خوب کار می کنه فقط بی تفاوت شدم به ظاهرم،البته گاهی و در وجوهی. هم زمان  در وجوه دیگر به تحلیل و نقد کوچکترین و پنهانی ترین گوشه های جسمانی مینشینم  و دمار از خودم در میاورم، چطور و چگونه اش بماند ولی این روزها هر دو تای این موارد پا به پای هم پیش می روند. ذهن درگیر نقد بعد فیزیکی وجودم و خودم در حال کم  کردن توجه به ظاهر در خیلی مواقع 

پی نوشتِ همین طوری :هفته پیش به خواهرم مسیج زدم که به این نتیجه رسیدم که باید دماغم رو عمل کنم تو جواب فقط عکس یکی از مسوولین کشور رو برام فرستاد و گفت برو خداتو شکر کن !!!  بعد هم از خدا طلب بخشش کرد که به خاطر متوجه کردن من بابت نعمتهایی که دارم مجبور شده از عکس یه بنده خدایی استفاده ابزاری بکنه. (اسم مسوول رو چون غیبت میشه نمی نویسم ) ....

خلاصه اینکه دارم هم می خورم از این سمتِ دیگ به اون سمت دیگ ، از ورِ خوب به وَرِ بد . نتیجه اش جور خوبی بشه راضیم... 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
مینا شنبه 1 اسفند 1394 ساعت 01:25

همینه که میگم یه سر بیا ایران ایندفعه واقعا میتونی همه چیز رو خوب مقایسه کنی
اونوقت میفهمی کجا زندگی میکنی و جهنم کجاست

نه خدا نکنه جهنم باشه ،جهنم هم نیست
در ضمن مرسی که برام می نویسی ،اینقدر می چسبه این نظرها ،مرسی که بی تفاوت نیستی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد