اعترافات شبانه


به این نتیجه رسیده ام که اعتراف کردن همانی که مسیحیان انجام می دهند راهکاریست خوب و کارآمد برای شفای روح و برای نجات وجود نحیفی که گاهی توان تنها کشیدن بار برخی دلمشغولی ها و در گیریهای فکری و روحی را ندارد (بعد دینیش هم منظورم نیست اصلا و کاری هم کلا ندارم به این دست مسائل )

چند شب پیش که دیگر از وزن یک حس منفی بر روی وجودم به فغان امده بودم بعد از شام به همسر گفتم شما بیا و نقش اسقف رو بازی کن (دیگه پارتی بازی کردم از همون اول مقام بالایی پیشنهاد دادم) من هم هر شب بعد شام یه پارچه می گیرم بینمان و اعتراف می کنم و دلی سبک می کنم. طرح در جا مورد قبول واقع شد ولی چون امکان برقراری پرده حایل نبود همان طور بی پرده اولین جلسه اعتراف را برگزار کردیم و بنده باری را از سر دل روحم برداشتم.

پریشب دوباره اعتراف لازم شدم و سراغ جناب اسقف رفتم .بعد از اعتراف ، جناب اسقف گفتند فرزندم چرا  آن یکی مورد را که آنطور بود و اینطور نمی گویی ؟

و من متحیر بودم که چه طور اسقف ما به این زودی به کرامات هم رسید و ذهن خوانی می کند و .... که دیدم چند روزها قبل و پیش از داشتن مرجعی برای اعتراف کردن، زمانی که داشتم مستقیم برای خدا اعتراف می کردم و طلب خیر می کردم و ...برای دو قبضه کردن خواسته ام ،مورد را روی کاغذی نوشته بودم که آن کاغذ هم  بنا بر اتفاقاتی به دست جناب اسقف افتاده بود و این چنین از قرار های بین ما و خدایمان آگاه شده بو د .... 


نظرات 3 + ارسال نظر
الکترون مثبت چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 22:56

چه جالب و باحال:)
اسقف چیه؟؟

مینا شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 16:09

به من خیلی لطف داری

مینا سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 03:50

یه دنیا درود
خوشحالم که بعد از اندکی وقفه نوشته های بسیار زیبا و پر معنایت رو میخونم .

بله دیگه ،وقتی شما دیر به دیر میای اینجا ،انگیزه نوشتن کم میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد