به طرز آبرو برنده ایی حوصله بچه ندارم ،جوری که باید به خودم یادآوری کنم بی توجهی به یه بچه چند ماهه که کانون توجه همه اس یه کم شاید عجیب باشه اینه که تو مواجهه با چنین موردی کلی انرژی میذارم یه کم اخی ،نازی ،الهی بگم که خیلی ضایع نباشه ولی حقیقتش اینه که علا قه ام به بچه کوچیک دیگه به صفر رسیده ،صدای گریه اش که رو مخمه ناجوور.یادمه تو یه مهمونی این اواخر یه پسر بچه چند ماهه که واقعا خوردنی و بامزه هم بود بین دخترای تازه ازدواج کرده و در تب و تاب مادری دست به دست میشد اون وسط هم یکیشون فکر کرد دل منم داره ضعف میره برای بغل کردن بچه و تو رودربایستی موندم که پیشنهاد در اغوش کشیدنشو !!! نمیدم ،اینه که اومد و این پسرو که واقعا مثل قند شیرین بود داد بغلم ،یک دقیقه ماکزیمم زمانی بود که تونستم تو بغلم بگیرمش ،امروز اون یه دقیقه رو هم نتونستم پیشنهاد بدم برای یه فسقلی دیگه!!!!
من کلی آرزو داشتم
ناامیدم نکنی ها
شرمنده دیگه