تا بعد.....


یه وقتایی باید فهمید این کاری که داری انجام می دی  فقط  شده  انرژی هدر دادن،فقط شده دست و پا زدن، اونم تو یه جریانی که حالا شدید یا ضعیف یا هر چی، زور تو بهش نمیرسه. اینه که یه وقتایی بایدسرتو برگردونی از اون ساحل رو برو که این همه براش نفس زدی و نرسیدی. باید بری.باید با جریان آب بری. شاید اون دوردورا، اون پایین ترا، یه چیز دیگه ،یه چیزی حتی دلچسب تر از اینی که داری سالها براش دست و پا می زنی و نمیرسی در انتظارت باشه ،شاید بفهمی دلیلی نداشت این همه مدت چشم دوختن به یک نقطه که اگر قرار بود برسی می رسیدی. 

 برو. بزار جریان آب ببرَدِت. بزار این تن خسته خودشو بسپره به آب و موجا ببرنش هر جایی که می خوان .حالا یا به جای خوبی میرسی که از بس حواست فقط به یه سمت رودخونه بوده ندیدیش یا اینکه دوباره جون می گیری و شنا می کنی به سمتی که می خوای. فعلا  دیگه دست و پا نزن.آروم بگیر. بذار این موجا بخورن به سر و صورتت،  به جونت .بذار جریان آب ببردت.  تو فقط به آسمون نگاه کن، روزا به خورشید و آسمون آبی و ابرای سفیدِ قشنگش و شبا به ماه و ستاره های بی نهایتش . فقط بالارو نگاه کن.  فقط بالا، فقط نور، فقط آبی ،فقط سفیدی ....

نظرات 1 + ارسال نظر
مَن‌ها پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 02:16 http://manha.blogsky.com/

چه رویایی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد