امسال یعنی سال نود و شش اولین تولدم بود که سر کار بودم
تجربۀ تبریکِ تولد شنیدنِ از همکار رو نداشتم تو همۀ این سالها
خوب بود و بهم چسبید. به خصوص یه سری تبریکهای غیر منتظره که روزم رو قشنگ کرد.
به رسم اینجا هم کیک و بیسکوییت و شیرینی خریدم و گذاشتم رو میز ناهارخوری تا هر کسی تو برک خودش بخوره و به جون ما دعا کنه !
خانومهایی که سر خونه زندگی هستن ، معمولا خودشون چند جور کیک درست می کنن و میارن برای روز تولدشون ، جقله ها هم هله هوله می خرن ، چیبس و پفک و دیپ و نوشابه ....
من هم دیگه یه کاری کردم مابین...
ایران که بودم فکر می کردم وقتی مهاجرت کنم حتما روز تولدم و روز عید رو مرخصی می گیرم ، الان می بینم لزومی که نداره هیچ ، معنی هم نداره ....
آپدیت لطفا
چه بامزه اتفاقا الان اومدم یه چی بنویسم
تولدت مبارک